Tuesday, August 16, 2011

آرزوی من برای تو


قبل از هر چیز برایت آرزو می کنم عاشق شوی
و در این رابطه او نیز, به تو عشق بورزد.
















و اگر چنین نیست, تنهائیت کوتاه باشد
و آن خاطرات را از یاد ببری

آرزومندم اینگونه نشود اما اگر شد
بتوانی بدور از ناامیدی زندگی کنی

همچنین برایت آرزو می کنم دوستان زیادی داشته باشی
حتی اگر بد و سست کردارند
نترس و راستگو باشند
و دست کم یکی از آنها بی تردید مورد اعتمادت باشد.

و چون مقتضای زندگی ایجاب می کند
برایت آرزو می کنم دشمن نیز داشته باشی
نه کم و نه زیاد, که به اندازه
تا گاهی باورهایت را زیر سوال ببرند
و دست کم یکی از آنها عادل و منصف باشد
تا باعث شود بیش از آنچه هستی, خود را باور نکنی.

نیز آرزومندم مثمر ثمر واقع شوی
و نه بی وجود.
تا در لحظات سخت وقتی دیگر چیزی برایت نمانده است
همین مفید بودن تو را سرپا نگه دارد.
















به همین نسبت آرزو می کنم صبور باشی
نه در رابطه با کسانی که اشتباهات کوچکی می کنند.
که ایـن, کار سختی نیست!
بلکه در رابطه با کسانی که خطاهای سخت و جبران ناپذیری می کنند
تا به واسطه ی صبرت زبانزد دیگران شوی


برایت آرزو می کنم در وقت جوانی برای رسیدن به بزرگسالی عجله ننموده و
به هنگام بزرگسالی به بازگشت به جوانی اصرار نورزی
و به گاه پیری احساس ناامیدی نکنی
که هر سنی خوشی ها و ناخوشی های خاص خود را داشته
و وجود همه ی اینها در زندگی لازم است.










درهرحال برایت آرزو می کنم برای یک روز هم که شده غمگین باشی
زیرا در آن روز خواهی یافت هر روز خندیدن خوب,
زیاد خندیدن خسته کننده, و دائم خندیدن بیماریست

برایت آرزو می کنم در نهایت ضرورت دریابی
در اطراف تو مردمانی وجود دارند که افسرده و بداقبالند,
و با آنها به ناحق رفتار شده است.

برایت آرزو می کنم سگی را نوازش کنی
به پرنده ای دانه دهی و به آوایش هنگام سحرگاهان, گوش دهی
تا بی هیچ توجیهی احساس خوبی را, تجربه نمایی




















و سپس برایت آرزو می کنم دانه ای بکاری
هر چند کوچک 
و با روئیدنش همراه شوی تا دریابی
تا جان گرفتن درخت چه راه دشواری در پیش است.
















برایت ثروت آرزو می کنم
تا در موقع لزوم به کارت آید.
و حداقل سالی یکبار بخشی از آن را مقابل خود قرار داده و
به خود بگویی این پول مال منست
و اینچنین دریابی کدامیک صاحب دیگریست.


بعلاوه برایت آرزو می کنم 
مرگ عزیزانت را نبینی ولی اگر چنین شد,
آرزو می کنم
بابت حرفهایی که هرگز به زبان نیاوردی
و کارهایی که هیچ وقت انجام ندادی
بدون پشیمانی و احساس گناه گریه کنی.


سرانجام آرزو می کنم اگر مردی زنی خوب
و اگر زنی, مردی خوب در کنارت داشته باشی
برای فردا و فرداهایت...












و اگر همه ی اینها محقق شد,
دیگر چیزی ندارم تا برایت آرزو کنم...





از: ویکتور هوگو      
مترجم: خودم
عکسها: وب